وصیت نامه شهید ماه عسل (ایرج خرم جاه)
* گزیدهای از وصیتنامه شهید ایرج خرمجاه:
«بسم ربالشهدا و صدیقین
و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
هرگز مپندارید کسانیکه در راه خدا کشته شدند مردهاند بلکه زنده هستند و در
نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
خدایا در لیاقت کسانی نگاه میکنی که در حال نوشتن دعا هستند.
خدایا من هم از آن کسان هستم.
با سلام و درود بر آقا امام زمان (عجلالله تعالی فرجهالشریف) و نایب برحقش
امام امت و با سلام بر مجروحین و جانبازان اسلام که با از دست دادن عضوی
از بدن خود درس مقاومت و شجاعت را به ما دادهاند و با درود به ارواح طیبه شهدا
از صدر اسلام تاکنون، از کربلا تا کربلاهای غرب و جنوب ایران اسلامی. آنها که با
اهدای خون خود درخت اسلام را آبیاری کرده و خواهند کرد و درس شهادت به ما آموختند.
خداوندا، آیا قلمها توانستهاند که واقعه خیبر، بدر و احد را بیارایند؟ خدایا من که هیچ
هستم و نمیتوانم و زبان گویا ندارم که بتوانم آن حماسهها را بیارایم. خدایا تو صبر بده
به مادران و پدران و خانوادههای معظم شهدا.
خداوندا، عنایتی فرما و صبری به ایشان بده که شیطان نتواند در این خانوادههای محترم و
در دلهای ایشان نفوذ کند و به این فکر بیفتند که فرزندشان بیجهت به جبهه رفته و شهید
شده است. خدایا به مادران شهدا صبر بده که چنین فرزندان فداکاری در این جامعه تربیت
کردهاند و تحویل جامعه دادهاند تا از کشور عزیزمان پاسداری و حفاظت کنند که این عزیزان
با اهدای خون خود دین خود را به اسلام ادا کردهاند. خدایا کسانی که در این جامعه اسلامی
به این کشور خیانت میکنند، همانا که منافقین هستند، خداوندا نیست و نابودشان بگردان.
پیام کوچکی هم به برادران همرزم و بسیجی دارم. برادران تا خون در رگ دارید و تا جان در بدن
دارید با کفار بعثی عراق و تمامی جنایتکاران شرق و غرب بجنگید و اسم صلح تحمیلی را در
نطفه خفه کنید تا در راه خدای مهربان به شهادت برسید. براداران، کشته شدن در راه خدا، در
راه حسین (علیه السلام) و در راه آزادی مستضعفان جهان، افتخار است و من کوچکتر از آن
هستم که به شما وصیت کنم که در قاموس شهادت واژه وحشت نیست.
وصیت به مادر مهربان و خانواده عزیزم. ای مادر عزیز، زبان من توان گویایی با تو ندارد به غیر
از خجالت و شرمندگی چیزی ندارم چون من میدانم که چه زحمتهایی برای من، برادرانم
و خواهرم کشیدهای. من نمیتوانم که روی همیشه مهربان شما را نگاه بکنم ولی از تو عاجزانه
میخواهم من که در نزد خداوند متعال رو سیاه هستم، تو رو سپیدم کن و حلالم کن. مادر جان،
جان به فدایت. تو خیلی مهربان هستی اما نامهربانی در کنارت ایستاده؛ او را یاری بده و به او
مهربانی بیاموز.
مادر عزیزم اگر خداوند بزرگ شهادت را نصیبم کرد و من گناهکار را پذیرفت تو گریه مکن. لباس
سیاه مپوش که دشمنان اسلام خشنود شوند. اگر تو گریه کنی خصم زبون استفاده میکند و
خوشحال میشود.
[ سه شنبه 92/11/15 ] [ 2:38 عصر ] [ صنعتی ]